loading...
پايگاه اينترنتي نهاد
آخرین ارسال های انجمن
вєηуαмιη بازدید : 3929 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)
• مقدمه • وجه تسمیه یا خواستگاه اقوام نیز مانند دیگر پدیده‌های انسانی در گذر زمان دستخوش تغییراتی از جمله در نام خود می‌شوند اما اولین اشاره‌ها به لرها را می‌توان در متون تاریخی و جغرافیایی قرن 4 ه‍.ق. در واژه‌هایی مثل "اللّریه"، "لاریه"، بلاد اللور" و "لوریه" یافت. با این حال برای یافتن اولین اظهار نظرها پیرامون وجه تسمیه لر باید تا قرن هشتم پیش آمد. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده می‌نویسد: "در زبده التوارخ آمده است که وقوع [این اسم بر آن] قوم، بوجهی گویند از آن است که که در ولایت مانرود دهی است که آن را "کُرد" خوانند و در آن حدود، بندی که آن را به زبان لُری "کول" خوانند و در آن بند، موضعی که آن را " لُر" خوانند. چون اصل ایشان از آن موضع برخاسته‌اند، از آن سبب ایشان را لُر خوانده‌اند. وجه دوم آن که به زبان لُری کوه پر درخت را لِر گویند، بکسر راء. به سبب ثقالت ری کسره لام را به ضمه بدل کردند و لُر گفتند. وجه سیوم آن که شخصی که این طایفه از نسل اویند، لُر نام داشته است .قول اول درست‌تر می‌نماید و هر چیز که در آن ولایت نبود به زبان لُری نام ندارد و به مجاز از نقل زبانی دیگر نامی بر آن اطلاق کرده‌اند." منیورسکی می گوید که اگر بخواهیم اصطلاح لر را مشتق از کلمات ایرانی بدانیم می توان لر را ماخوذ از "لهراسب" دانست و ادامه می دهد که یوستی در نامنامه ایرانی می گوید، لُر می تواند مشتق از کلمه فارسی Rudhro به معنای قرمز باشد.اصطخری صحرای "لور" در شمال دزفول را که شهر باستانی "اللور" در آن است خاستگاه لرها و نام آن‌ها را ماخوذ از نام این شهر می‌داند. دیگران "لر" را تحریف شده "لیر" یا "لِر" می‌دانند. لیر در لری به معنای پوشیده از درخت است و از آن‌جا که محل سکونت این قوم پردرخت بوده است به آن لیر گفته‌اند. امان‌اللهی در قوم لُر، نظریات مربوط به وجه تسمیه لُرها را به سه گروه تقسیم می‌کند. اول، اینکه برخی، لرها را از نسل شخصی به نام لر دانسته‌اند. دوم، واژه لر را مشتق از کلمات ایرانی دانسته‌اند و سوم آن که، واژه لر را به مکانی منسوب دانسته‌اند. گروهی دیگر بر اساس شواهد زبان‌شناسی و انسان‌شناسی فیزیکی، لرها را اصلا ایرانی و یکی از شاخه‌های پارسیان باستان دانسته‌اند. هرچند برخی نیز مانند مولف "تاج العروس" بر اساس متون سده‌های نخست اسلامی که در آن‌ها لرها را "کرد" و "اکراد" خوانده‌اند، لرها را شاخه‌ای از کردها می دانند. برای نمونه مسعودی لرها را کرد می‌داند و کردها را نیز از نسل منوچهر و ایرج و پیشدادیان می‌خواند. اما دیگران این نظر را مورد انتقاد قرارداده و نپذیرفته‌اند چرا که از معانی کلمه کرد، بیابانگرد، چادرنشین و رمه‌گردان است که در آن دوران برای تمامی اقوام صحرانشین بکارمی‌رفته، در نتیجه نمی توان به استناد این متون لرها را شاخه‌ای از قوم کرد خواند و این اشتباهی است که مسافران و جهانگردان نیز به دلیل همجواری و نزدیکی زبانی این دو قوم داشته‌اند. روایت‌هایی نیز که با داستان‌های اساطیری در ارتباط هستند در اینباره وجود دارد؛ ابن قتیبه این قوم را از گروهی می‌داند که توسط اربابیل،(ارمایل؟) وزیر ضحاک از کشته شدن نجات یافتند. یعنی همان گروهی که از کشته شدن برای تهیه غذای مارهای ضحاک ماردوش نجات یافته و به کوه‌ها گریختند و روایت دیگری نیز هست که نسب کردها و لرها را به نوح می رساند. • پیشینه سرزمینی و ترکیب قومی یافته‌های امروز علم انسان‌شناسی،سخن گفتن از یک قوم را بر مبنای نژاد روا نمی داند. انسان‌شناسی و قوم‌شناسی، قوم را گروهی از انسان‌ها می‌دانند که دارای فرهنگ، زبان و تاریخ مشترکی هستند. از این رو برای شناخت و درک خواستگاه قوم لر، درک پیوستگی آنان با سایر اقوام ضروری است. بنابر شواهد باستان‌شناسی، لرستان از چهل هزار سال پیش مسکون بوده است. آثار بدست آمده از این منطقه مربوط به دوران‌های پارینه سنگی، میان سنگی و نوسنگی است که بازمانده های فرهنگ پیش از تاریخ انسانیست. لرستان از نظر باستان شناسی حائز اهمیت است چرا که بنابر عقیده گردون چایلد از جمله سرزمین‌هایی است که انسان برای اولین بار در آن به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخته و کشاورزی و یکجانشینی را به عنوان لازمه پیدایش تمدن آغاز کرده است. اولین قومی که بر این پهنه حکومت کرده است "عیلامی"‌ها بوده‌اند که تاریخ آن به اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد بازمی‌گردد. عیلامی‌ها از اقوام بومی ایران، آسیانیک‌ها، بوده ‌اند و حوزه تمدنشان استان‌های لرستان، پشتکوه (ایلام)، خوزستان، بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و قسمت‌هایی از فارس را شامل می شده است. در همین دوره و همزمان با عیلامی‌ها قوم دیگری به نام "کاسی"‌ها در این منطقه سکونت داشته‌اندکه درباره نژادشان اختلاف نظر وجود دارد. عده‌ای آنان را بومیان اولیه لرستان می‌دانند و دیگران آنان را از اقوام آریایی که پیش از مادها و پارس‌ها به این منطقه مهاجرت کرده‌اند می‌شمارند. کاسی‌ها در صنعت ساخت مصنوعات مفرغی بسیار چیره دست بوده‌اند و حدود 600 سال بر بابلی‌ها حکومت می‌کنند.گرچه در نهایت از عیلامی‌ها شکست می‌خورند اما تا زمان هخامنشیان همچنان استقلال خود را حفظ کرده و از هخامنشیان هنگام عبور از سرزمین هایشان باج می گرفته اند. حکومت های عیلامی و کاسی ساکن لرستان در اثر جنگ‌های طولانی با خود و دیگر اقوام ضعیف شدند و درنهایت با هجوم ایرانی‌ها از بین رفتند. بنابرنظر متخصصانی مانند یونگ و گیرشمن، ایرانیان حدود سال‌های 700 یا 800 پیش از میلاد وارد لرستان می‌شوند و هخامنش در 550 پیش از میلاد در پارسواش (پارسوا) که در سرزمین‌های لرنشین قرارداشته حکومت خود را تشکیل داده است. تاسیس و گسترش امپراطوری هخامنشی باعث گسترش زبان پارسی در این منطقه می‌شود. در دوران حکومت خشایارشا و به فرمان او گروهی از یونانیان به این سرزمین کوچانیده می شوند. از دیگر اقوامی که به این سرزمین می‌آیند گروهی از یونانیان هستند که در دوران سلوکی در نهاوند ساکن می شوند. این منطقه در دوران ساسانی از لحاظ تقسیمات سیاسی جزو "پهله" محسوب می‌شده که بعدها اعراب آن را "جبال" خواندند. از شهرهای معروف آن دوره شاپورخواست، خرم‌آباد امروزی است. در دیگر کتب از مهاجرت ساکنان بین النهرین شمالی در زمان حکومت قباد ساسانی به این منطقه سخن رفته است. اقتدار حکمرانان ساسانی در امتداد دوران هخامنشی، به مرور زبان و پارسی را جایگزین زبان کاسی‌ها و عیلامی‌ها می‌کند. در دوره اسلامی سرزمین‌های لرنشین نیز مانند سایر سرزمین‌ها مورد هجوم اعراب قرارمی‌گیرد و در سال 21 هجری قمری پس از فتح نهاوند به تصرف مسلمین درمی‌آید. به تدریج گروه‌هایی از اعراب به این منطقه مهاجرت می‌کنند و با ساکنان آن درمی‌آمیزند. در تاریخ گزیده، از مهاجرت گروهی از اعراب به نام‌های عقیلی و هاشمی از "جبل السماق" شام به منطقه بختیاری در قرن ششم هجری سخن رفته است. به دلایلی از این دست بسیاری از لرها مانند خوانین ایل "باوی" کهکیلویه و تیره "عرب علی بیک" بختیاری خود را عرب می‌دانند. پیروزی اعراب تاثیر عمیقی بر فرهنگ مردم این منطقه دارد چرا که با پذیرش اسلام بخشی از فرهنگ باستانی خود را از دست می‌دهند. با این حال زنده بودن زبان لری گویای این حقیقت است که تسلط اعراب بر این مردم نتوانسته ارتباط آنان را با فرهنگ پیشینشان قطع کند. تا اواخر قرن سوم هجری قمری و روی کار آمدن حکومت‌های محلی، منطقه لرنشین مستقیما زیر نظر خلفا اداره می‌شود. همزمان با آل‌بویه، حکام "حُسنَویه" بر این منطقه حاکم می‌شوند. موسس این سلسله، حسنویه بن حسین برزیکانی از کردان است. بَدر، پسر حُسنَویه، شاپور خواست و قلعه آن را به قلمرو حسنویه اضافه می‌کند. تسلط کردان حسنویه بر این سرزمین با هجوم ترکان غزنوی در اوایل قرن پنجم پایان می‌یابد. حمدالله موستوفی در تایخ گزیده می‌گوید که سرزمین‌های لرنشین در سده‌های 3 و4 ه‍.ق. به دو بخش لر کوچک و لر بزرک تقسیم می‌شود و مرز بین دو منطقه رود "دز" بوده است. بعد از حکام کرد،ترکان سلجوقی حکومت رابه دست می‌گیرند و از این دوره ترکان به سرزمین‌های لرنشین وارد می‌شوند. سلجوقیان با یاری امرای لر بر این سرزمین‌ها حکومت می‌کنند. در زمان حکومت حسام‌الدین شوهلی(شولی)، محمد خورشیدی لر در امور حکومتی همراه حسام‌الدین بوده است. پس از مرگ حسام‌الدین نوه محمد، شجاع‌الدین خورشید، در سال 570 ه‍.ق. اتابکان لر کوچک را تاسیس می‌کند. سرزمین‌های تحت فرمان این سلسله استان‌های ایلام، لرستان و قسمت‌هایی از همدان شامل ملایر و تویسرکان کنونی بوده است. اتابکان لر کوچک تا 1006 ه‍.ق. یعنی زمان شاه عباس صفوی حکومت کردند. از زمان شاه عباس صفوی به بعد اداره این سرزمین به والیان لرستان واگذار می‌شود. اولین والی لرستان، حسین خان والی، از بستگان شاهوردی خان، آخرین حاکم سلسله لر کوچک، است. در زمان شاه عباس "لر کوچک" به "لرستان" تغییر نام داد که شامل پشتکوه و پیشکوه می شد. از این زمان تا 1348 ه‍.ش. یعنی دوره‌های صفوی، افشاری، زند، قاجار و پهلوی این سرزمین توسط والیان اداره شده است. در زمان قاجار، پشتکوه از لرستان جدا شد و نفوذ والیان کاهش یافت و در نهایت در 1350 ه‍.ش. با تصرف کل منطقه به دست نیروهای دولتی، "پیشکوه" به استان لرستان و "پشتکوه" به استان ایلام تبدیل شد. ابو طاهر بن علی بن محمد، موسس سلسله اتابکان لر بزرگ نیز از کردهای جبل السماق شام بوده که در اواسط قرن ششم به اراضی لرنشین مهاجرت کرده. و به پاس خدماتش به اتابک سنقر سُلغُری،حکومت کهکیلویه را پاداش می گیرد. او در سال 550 ه‍.ق. با اتابک سنقر می‌جنگد و حکومت لر بزرگ را که به "فضلویه" نیز مشهور است به مرکزیت "ایذه" (مالمیر) تشکیل می دهد. این سلسله تا 812 ه‍.ق. که از شاهرخ تیموری شکست می‌خورد حکومت می‌کند. سرزمین تحت نظر لر بزرگ شامل استان‌های بختیاری، قسمت‌های بزرگی از خوزستان، اصفهان، فارس، بوشهر و کهکیلویه و بویراحمد بوده است. در زمان صفوی، سرزمین لر بزرگ به بخش‌های بختیاری، کهگیلویه و ممسنی تقسیم می‌شود. تسلط کردها بر مناطق لرنشین و مهاجرت‌هایی که به این سرزمین داشته‌اند و آمیزششان با لرها موجب شده است که عده‌ای لرها را شاخه ای از کردها بدانند و برخی از شاخه های بزرگ لر، مانند ممسنی و بختیاری را کرد قلمداد کنند. امان‌اللهی در قوم لر این نظریه را مورد نقد قرارداده است. در دوران صفوی، قرن ششم، تعداد دیگری از طوایف ترک در مناطق لر بزرگ مستقر می‌شوند. اما از قراین پیداست بسیار از این طوایف در گذر زمان فرهنگ و زبان لری را پذیرفته و عضو آن شده‌اند. در مجموع می‌توان گفت که لرها قومی آریایی و پاسی زبانند که هر چند در دوره‌های مختلف با اقوامی مانند عیلامی‌ها، کاسی‌ها، اعراب، ترکان و کردها آمیختگی داشته‌اند اما ماهیت مستقل خود را حفظ کرده‌اند. • جغرافیای تاریخی و تقسیمات قومی لرها در گروه‌های ایلی- عشایری در استان‌های لرستان، خوزستان، ایلام، کرمانشاهان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، قزوین، قم، تهران، اصفهان، مرکزی و همدان پراکنده‌اند. از این بین لرستان بیشترین میزان جمعیت قومی لر را در خود دارد. قوم لر مانند دیگر اقوام ایرانی در گذشته داری ساختار و تشکیلات ایلی و عشایری بوده است که بصورت یک واحد سیاسی- اجتماعی در گستره‌ای معین از نظر جغرافیایی و زمانی کوچ می کردند. از دوران قاجار به بعد به دلایل گوناگونی همچون رواج ساختارهای اجتماعی ارباب رعیتی و کوچ‌های اجباری برای جلوگیری از آشوب‌ها و ناآرامی‌های ایلات و اتخاذ سیاست‌های یکجانشین کردن عشایر به منظور سوق دادن جامعه به سمت جامعه مدرن، که البته نقدهای بسیاری نیز بر آن وارد است، ساختارهای پیشین قوم لر تغییر کرده و امروز با گسترش یکجا نشینی و تغییر شیوه معیشتی آنان،هرچه بیشتر از گذشته خود فاصله می‌گیرد. پراکنده کردن لرهای زندیه از دوران آغا محمد خان، نقطه شروع این تغییرات است که به دنبال آن سیاست های رضا خان و ملغی کردن مناصبی چون ایلخانی و ایل بیگی و نیز یکجانشینی لرها هرچه بیشتر باعث تضعیف ساختارهای عشیره‌ای و تغییر آن می شود. در کتب تاریخی دوره صفوی برای اولین بار با ایل بختیاری برخورد می کنیم که سرزمین آنها از غرب به رودخانه دز و منطقه لر کوچک، از شمال و شمال شرق به اصفهان و چهار محال و از شرق و جنوب شرق به کهگیلویه منتهی می شود. در دوره شاه تهماسب و زمان حکمرانی جهانگیر خان بختیاری به دلیل اعمال مالیات بر مبنای واحد دام، بختیاری ها به دو بخش "چهارلنگ" و "هفت لنگ" تقسیم می شوند و در زمان رضا شاه پهلوی با اعدام و قلع و قمع روسای بختیاری، قدرت آن ها کاهش می یابد و سرزمینشان میان استان های خوزستان و لرستان و اصفهان تقسیم شده و در نهایت در سال 1352 ه‍.ش. قسمت هایی از سرزمین بختیاری به نام استان چهارمحال و بختیاری ثبت می شود. کهگیلویه از دیگر سرزمین‌های تجریه شده لر بزرگ است که در زمان ساسانی "قباد خرّه" و در زمان اعراب "ارجان" نامیده می شده و در زمان صفوی به کهگیلویه تغییر نام می دهد.نهایتا در سال 1356 ه‍.ش. مناطق کهگیلویه تحت عنوان استان کیگیلویه و بویراحمد ثبت می شود. • ساختار اجتماعی – سیاسی در ایلات و عشایر ایران و از جمله در بین لرها ساختار اجتماعی، مبتنی بر نظام رده‌بندی اجتماعی است. این نظام براساس پیوندهای خویشاندی، نظام اقتصادی و بوم زیستی استوار است. در این نظام، خانواده کوچک‌ترین واحد و ایل، بزرگ‌ترین واحد است.پس از خانواده واحدهای "اولاد" که گاهی "مال" و گاهی هم "آوادی" خوانده می شود و بعد "تَش"، "تیره"، "طایفه" و در نهایت "ایل" قرارمی‌گیرند.البته باید توجه داشت که در برخی از ایلات جای طایفه و تیره تغییر می کند و یا بعضی از رده‌ها حذف می‌شوند. در راس ساختار قدرت جامعه لر، ایلخان یا ایل بیگ و در رده‌های بعدی کالانتر و کدخدا و ریش سفید و سرپرست خانواده قراردارند. با این حال باید توجه داشت که در ایلات مختلف،این ساختار یکسان نیست. • زبان لری از زبان‌های هند و اروپایی و شاخه هند و ایرانی است. ارانسکی، لری و گویش بختیاری را از گویش‌های زبان‌های ایرانی جنوب غرب می‌داند.برخی نیز لری را به جهت شباهت به زبان پارسی میانه که زبان پارتیان وساسانیان بوده است شعبه ای از زبان فارسی دانسته‌اند. تکستون معتقد است که زبان لری حدود هزار سال پیش، از زبان فارسی جدا شده است.برخی مورخان مانند حمدالله مستوفی نیز به زبان لری اشاره دارند و آن را آمیخته با الفاظ عربی می دانند. از زبان شناسانی که بر زبان لری کارکرده اند یکی مینورسکی است که به دلیل شباهت، دو زبان لری و کردی را یکی می داند و دیگری ژوکوفسکی که معتقد است آن ها دو زبان مجزا هستند. مینورسکی زبان لری را دارای دو گویش می‌داند. گویش لر بزرگ، شامل لرهای ممسنی، کهگیلویه‌ای و بختیاری و گویش لر کوچک مانند لرهای خرم‌آبادی، لرستانی و الیگودرزی. واژگان لری شامل برخی افعال منحصر به فرد است که در فارسی امروز وجود ندارد. زبان لری،واژگانی را از زبان های دیگری چون عربی و ترکی وام گرفته است. اما امان اللهی تقسیم بندی دیگری از زبان لری ارائه می‌دهد. او لری را به دو شاخه "باختری" و "خاوری" تقسیم می کند و معتقد است که "لکی" خود یک زبان مستقل است. گویش لری باختری شامل لر نشینان نهاوند، بروجرد، ملایر، تویسرکان و لرستان و برخی از نواحی استان‌های ایلام، خوزستان، قزوین و تهران است و لری خاوری، گویش مردمان ساکن استان‌های چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر است. • مذهب ساکنان این سرزمین پیش از اسلام، زرتشتی بوده‌اند. در دوران ساسانیان، مسیحیان و یهودیان نیز به این سرزمین وارد شده اند که روستای "کرخه" نشانه آن دوران است.در دوره اسلامی لرها نیز به اسلام گرویدند. در سده های 6 و 7 گروهی به فرقه هایی مانند اسماعیلیه و حروفیه گرایش یافتند. و در دوران صفوی نیز تعداد زیادی از لرها تحت تاثیر تعالیم "اهل حق" قرارگرفتند. مقبره‌هایی از مقدسان اهل حق در سرزمین لرستان وجود دارد که زیارتگاه پیروان این آیین است. امروزه اکثریت لرها شیعه اثنی عشری هستند. • دیگر جلوه های فرهنگ آیین ها و باورهای این مردم برخواسته از شیوه‌های زندگی اقتصادی و اجتماعی آن‌ها است و با عناصر طبیعت محیط پیرامونشان پیوستگی دارد. کوه و چشمه در نزد ایشان احترامی خاص دارد. باورهایشان را پیرامون همزاد و موجوداتی چون جن و آل وپری و دیو و بختک در فرهنگ شفاهی آنان نیز می توان دید. "خون بَس" سنت و شیوه‌ایی است که برای جلوگیری از انتقام‌جویی‌های خونین و دشمنی‌های قومی به کار می‌گرفته‌اند؛ یعنی اگر در برخوردی میان دو خانواده یا طایفه کسی کشته می‌شده، دختری از خانواده قاتل را با نزدیک‌ترین مرد خانواده مقتول عقد می‌کردند و به نوعی خون‌بهای کشته شده را می‌پرداختند. از جشن‌هایی که میان لرها نیز رواج دارد عید نوروز است که با مراسم سبزه عید و خانه تکانی و "شب اَلِفَه" - سرزدن به اهل قبور یک شب مانده به عید نوروز- همراه است. سیزده نوروز و عیدهای مذهبی مسلمان چون عید قربان و فطر و عروسی‌های و ختنه‌سوران‌ها از دیگر جشن‌های فرهنگ لر است. اکثر جشن های خصوصا در گذشته با موسیقی و رقص های دسته جمعی همراه بوده و هنوز هم می توان نمونه های آن را مشاهده کرد.در مراسم عزاداری، نوحه خوانی و مالیدن گل به سر و شانه‌ها معمول است. این مراسم نیز با موسیقی های خاص مراسم سوگ همراه است که بیشتر با سرنا و دهل اجرا می شوند. پوشاک لرها در گذشته ویژگی خاصی داشته است، خصوصا لرهای بویراحمدی و بختیاری اما پس از اصلاحات رضا خانی و پس از گسترش شهر نشینی،این شیوه پوشش کمرنگ شده است. پوشش مردان از کلاه نمدی، پراهن ساده،"تُمبون" که شلواری بسیار گشاد است و کفشی که به زبان محلی آن را "گیوه" می خواندند تشکیل می شده است. لباسی که مرد لر بختیاری را متمایز از دیگران می کند تنپوشی بی‌آستین به نام "چوقا" یا "چوخا" ست که بلندای آن تا زانو می رسد و از جنس پشم سفید با راه‌های سفید عمودی است. زنان لر هم جامه‌ای بلند که به "جوه"، "جوما" یا "پیرهن" معروف است بر تن کرده و بر روی آن پیراهنی چاکدار و چین دار می پوشند و با سربندی دستار مانند موها را می پوشاندند. پوشاک زنان لر،رنگی شاد و روشن دارد و با پولک و منجوق و مهره‌های شیشه‌ای و سکه تزیین می‌شود. ادبیات شفاهی فرهنگ لر نیز سرشار است از لالایی‌ها، شهرها، ترانه‌ها، تصنیف‌ها، حکایت‌ها، افسانه‌ها و متل‌ها و مثل‌ها. اریکا فریدل از کسانی است که به مطالعه و جمع‌آوری ترانه‌های لری بویراحمدی پرداخته است. یکی دیگر از جلوهای فرهنگ شفاهی در بین لرها شاهنامه‌خوانی است. شاهنامه‌خوان در بین عشایر لر به روایت و تفسیر داستان‌های شاهنامه می پردازد. • منبع 1- قوم لر، دکتر سکندر امان الهی بهاروند، آگه، 1374 2- لرها، اقوام ایرانی/2، انتشارات امیرکبیر، 1385 3- جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، علی محمد ساکی، ناشر کتاب فروشی محمدی خرم آباد،1343 حامدی جونم سلام، مقاله خوبی بود و بیشترین تغییراتی که من در ان دادم استفاده از علایم نگارشی و خصوصا "،" در متن بود که با توجه به وجود کلمات نااشنا،فقدانش خواندن جمله ها را به سکته انداخته و فهم مطلب را سخت می کرد.فقط فکر می کنم ابتدای ان کمی طولانی است،خصوصا جایی که داری در مورد تاریخچه و وضعیت جغرافیایی صحبت می کنی.حالا حتما باید تمام جزئیات تاریخی،اسم ادم ها و ...گفته شود؟اوایل خیلی طولانی است و برعکس به بخش آخر که می رسی سریع جمعش می کنی و همه چیز فهرست وار می شود.مراسم نوروزشان که مثال بقیه است،اعتقاد به جن و پری که در فرهنگ عامه اکثر ایرانیان هست و...پس یا اصولا این موارد خاص لرها که نیست که نمی دانم تو چرا ان را اورده ای و یا هست و به دلیل فهرست وار گفتن تو منن مخاطب چیز جدیدی از ان نمی فهمم.پسری،مقاله ات عنوان ندارد و بیشتر با رویکردی تاریخی نوشته شده است.(البته اگر عنوان مقاله تاریخ لر باشد مقاله خوبی است ولی اگر معرفی قوم لر باشد نه،چون همه اش دارد می گوید لرها این بودند و ان بودند و اصلا نمی گوید حالا چه هستند؟
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این وب سایت جهت رفع نیاز های کاربران می باشد چنانچه مایل هستید در قسمت تالار با هم انجمن این وب سایت را راه اندازی خواهیم کرد شما می توانید با ثبت نام در این وب سایت ما را در این امر خیر یاری فرمایید .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    طرفدار کدوم تیم هستید؟
    بهترین خواننده مورد علاقه شما؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 764
  • کل نظرات : 250
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 497
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 239
  • بازدید امروز : 109
  • باردید دیروز : 1,128
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 109
  • بازدید ماه : 15,745
  • بازدید سال : 107,028
  • بازدید کلی : 4,131,448